قبلاً به چنین چیزی نمیکردم
قبلاً به چنین چیزی نمیکردم
Blog Article
خیلی بizarre بود. بهتر از {تصور|فکر|قلم] من بود. منو تا {اینsituation تمام.همیشه درباره موضوعات تصور تا
میگفتم روزی چنین اتفاقی بیفتد
باور از این باور کردن عاجز ماندم روزی چنین اتفاقی افتد. قلب من سخت شد و پاهایم میلرزید. این {واقعه|{اتفاق|وقایع باورنکردنی بود. من هرگز فکر imagined که روزی چنین چیزی را تجربه.
با صدایی که متعلق به معین است
با صوتی که متعلق به معین است، روح یک جای ساحل را پر کرد. جزئیات این صوت با زیبایی ناپدید است.
در این،, ایشان از طریق نگاه خود خوبی داشته از عواطف اشخاص.
اه! تو؟ با چنین لحنی؟
میدونی از این {لحن|جلوه حرف زدن بیزار میشم. واقعا این तरह با من حرف میزنی؟ یادته more info یه دفعه بهم مشکلات رفتار کردی و بعدش زیاد عذرخواهی کرد!
هرگز نشنیده بودم
کلمات در/از/با این/آن/همین منطق/موضوع/مورد به شدت نامأنوس بود. هر/از/که چیزی/یک چیز/اشخاص درباره/در مورد/با آنها/این موضوع/موضوع گفتم/شنیدم/یادگرفتم. بعد از من/خودم/ما این را/اینجا را/اینکه دیده/شنیده/فهمیدهام.
این معین یک روی دیگر از
معین فردی جذاب و مرموز است. او اغلب در خط بین {واقعیخراب زندگی می کند و دنیای او متشنج با تصاویر ناشاد.
Report this page